عمر بن قرظه انصاری از شهدای كربلا

^︵^ عشق مجازی ^︵^

با سلام ... ورود شمارا به وبلاگ ^︵^ عشق مجازی ^︵^ خوش آمد میگویم ... برای مشاهده کامل مطالب از آرشیو مطالب وبلاگ استفاده کنید.

عمر بن قرظه انصاری از شهدای كربلا

سید بن طاووس گوید:

عمرو بن قرظه انصاری بیرون آمد. از امام حسین ـ علیه السلام ـ اذن طلبید. امام به او اجازه میدان داد. نبردی شایسته و مشتاقانه به بهشت نمود. گروه زیادی از حزب ابن زیاد را كشت. هیچ تیری به سوی امام نمی‌آمد جز آنكه با دستش جلو آن را می‌گرفت و سینه در برابر شمشیرها سپر می‌ساخت و آسیبی به حسین ـ علیه السلام ـ نمی‌رسید تا آنكه مجروح شد. رو به امام حسین ـ علیه السلام ـ كرد و گفت: ای پسر پیامبر! آیا وفا كردم؟ امام فرمود: آری، تو پیش از من در بهشتی. سلامم را به رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ برسان و بگو كه من نیز در پی می‌آیم. آن قدر جنگید تا به شهادت رسید.[10]

طبری می‌گوید:

عمر و بن قرظه انصاری برای نبرد در ركاب حسین ـ علیه السلام ـ بیرون آمد. رجز می‌خواند و می‌جنگید تا آنكه كشته شد. او از یاران امام حسین بود و برادرش در سپاه عمر سعد بود. برادرش صدا زد: ای حسین! ای دروغگو پسر دروغگو! برادرم را گمراه كردی و او را به كشتن دادی. امام فرمود: خداوند برادرت را گمراه نكرد، بلكه هدایتش فرمود و تو را گمراه كرد. گفت: خدا مرا بكشد اگر تو را نكشم یا در جنگ با تو كشته نشوم. بر امام حمله كرد. نافع بن هلال راه بر او بست و با نیزه‌ای او را بر زمین افكند. یارانش او را از معركه برده و نجاتش دادند. [11]

شدت نبرد

طبری گوید:تا نیمروز، جنگ به شدت ادامه یافت. سپاه عمر سعد جز از یك ناحیه نمی‌توانستند حمله كنند، چون خیمه‌های یاران امام یك جا و نزدیك هم بود. عمر سعد كه چنین دید، كسانی را مأمور كرد تا از چپ و راست حمله كنند تا آنان را به محاصره كشند. سه، چهار نفر از اصحاب امام حسین ـ علیه السلام ـ نیز از لابه لای خیمه‌ها به مردانی كه به تخریب و بر هم زدن خیمه‌ها و غارت آنها مشغول بودند حمله می‌كردند و می‌كشتند و از نزدیك به آنان تیر می‌زدند و اسبهایشان را پی می‌كردند.

 عمر سعد دستور داد تا در خیمه‌ها آتش سوزی كنند و چنان كردند. امام حسین ـ علیه السلام ـ فرمود: بگذار خیمه‌ها را آتش بزنند، می‌توانند از آنها به طرف شما بیایند و چنان شد و جز از یك طرف با یاران امام نمی‌جنگیدند...

شمر حمله كرد و با نیزه، خیمه امام را پاره كرد و گفت: آتش بیاورید تا این خیمه را بر سر صاحبانش آتش بزنم. زنان شیون كنان از خیمه بیرون آمدند. حسین ـ علیه السلام ـ برسر او فریاد كشید: آیا تو می‌خواهی خیمه‌ام را بر سر خانواده‌ام آتش بزنی؟ خدا تو را به آتش دوزخ بسوزاند. [12]

 


  اندیشه قم/گرد آوری:گروه بزرگان و مشاهیر تبیان زنجان
http://www.tebyan-zn.ir/famous_man.html

[10] .لهوف، ص 162.

[11] . تاریخ طبری، ج3، ص323.

[12] . همان، ص326.



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ سه شنبه 30 آبان 1391برچسب:,

] [ 13:41 ] [ حبیب ]

[ ]

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه